English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
closed fist U مشت بسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fist U مشت
fist U مشت کردن توپ
fist U کار
fist U کوشش
fist U بامشت گرفتن
fist U مشت زدن
to clench into a fist U مشت خود را گره کردن
hand over fist <idiom> U
monkey's fist U مشت میمون
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
fist position U وضع و حالت مشت
hand over fist U بسرعت وبمقدار زیاد
mailed fist U نیروی مسلح
monkey fist U گره پنجه میمون
mutton fist U مشت
mutton fist U نشان دست
mutton fist U دست بزرگ و سرخ
the mailed fist U زور سر پنجه
To clench ones fingers ( fist) . U مشت خود را گره کردن
closed <adj.> <past-p.> U سد شده
closed U بسته
closed U پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed U وضع اماتوری یاحرفهای
closed U مسابقه محدود به سن یاجنس
closed U ممنوع الورود
closed U محرمانه بسته
closed U مسدود
closed U محصور
closed <adj.> <past-p.> U مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> U بندآورده شده
closed <adj.> <past-p.> U بسته شده
closed <adj.> <past-p.> U بلوکه شده
closed <adj.> <past-p.> U مانع شده
closed system U سیستم بسته
closed system U نظام بسته
closed system U منزوی
closed system U سازگان بسته
closed traverse U پیمایش بسته
closed traverse U خطوط متقاطع
closed variation U دفاع تاراش
closed variation U واریاسیون بسته
closed subroutine U زیرروال بسته
closed system U نظام اقتصادی بسته
closed universe U جهان متناهی
closed universe U جهان بسته
closed subroutine U زیرروال مسدود
normally closed contact U اتصال معمولا بسته
closed conference U گردهمایی محرمانه
closed meeting U نشست مسدود
closed conference U نشست مسدود
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
closed interval U فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
closed meeting U گردهمایی محرمانه
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed to bicycles U دوچرخهسواریممنوع
closed to motorcycles U موتورسواریممنوع
closed to pedestrians U عبورپیادهممنوع
closed to trucks U عبورکامیونممنوع
He is closed -fisted. <proverb> U آدم خسیسى است .
closed back U بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
closed circuit U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed shops U با کارکردانحصاری
closed shops U موسسه کارشناسی
closed area U منطقه بسته
closed area U منطقه ممنوعه
closed chain U زنجیر حلقهای
closed defence U دفاع بسته در روی لوپس
closed economy U اقتصاد بسته
closed file U ستون بسته
closed shops U سیستم بسته
closed circuit U تلویزیون مداربسته
closed circuit U مدار بسته
closed circuits U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits U تلویزیون مداربسته
closed circuits U مدار بسته
closed shop U سیستم بسته
closed shop U با کارکردانحصاری
closed shop U موسسه کارشناسی
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed file U فایل بسته
closed mind U ذهن بسته
closed season U فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed joint U کوربند
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed loop U حلقه بسته
closed sea U دریای غیر ازاد
closed loop U حلقه مسدود
closed routine U روال بسته
closed network U شبکه بسته
closed mortgage U سند رهنی غیر ازاد
closed society U جامعه بسته
closed stock U اجناس ذخیره
closed formation U فرم بسته پیادهای
closed game U بازی بسته
closed group U گروه بسته
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed stock U اجناس انبارشده ثابت
closed indent U دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
He banged the table with his fist . He thumped the table . U با مشت کوبیدن روی میز
closed-circuit camera U دوربین امنیتی
closed-circuit camera U دوربین نظارت
closed-circuit camera U دوربین مدار بسته
closed-circuit television U تلویزیون مدار بسته
closed-door meeting U مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
closed magnetic core U هسته مغناطیسی بسته
closed circuit battery U باتری با مدار بسته
closed coil armature U ارمیچر مدار بسته
closed circuit tunnel U تونل مدار بسته
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed bus system U سیستم گذر بسته
closed circuit television U تلویزیون مدار بسته
abel closed tester U دستگاه ابل
closed loop gain U بهره تقویت درطبقه بسته
closed magnetic circuit U مدار مغناطیسی بسته
closed footed magnet U اهنربای چنبری
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
cubic closed packed structure U ساختار مکعبی تنگچین
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
He closed the door against the peace agreement. U تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com